بخشی از زندگی مقام معظم رهبری
آقا سید علی در خصوص این که از چه وقتی به فکر آینده افتادند و چطور شد که لباس و درسهای طلبگی و راه نورانی روحانیت را انتخاب کردند ، می فرمایند :
چه زمانی به فکر آینده افتادم هیچ یادم نیست . این که در آینده ی زندگی خودم ، بنا بود چه شغلی را انتخاب بکنم ،از اول برای خود من وبرای خانواده ی من معلوم بود ، همه می دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم .این چیزی بود که پدرم می خواست و مادرم به شدت دوست می داشت .خود من هم علاقه مند بودم .یعنی هیچ بی علاقه به این مساله نبودم .
اما این که لباس ما را از اول ، این لباس قرار دادند ، به این نیت نبود، به خاطر این بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود ، مخالف بود -از جمله ، اتحاد شکل از لحاظ لباس -و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضاخان میگوید بپوشیم . می دانیدکه رضاخان ، لباس فعلی مردم راکه آن وقت لباس فرنگی بود و از اروپا آمده بود ،به زور بر مردم تحمیل کرد . ایرانی ها لباس خاصی داشتند و همان لباس را می پوشیدند .او اجبار کرد که بایستی این جور لباس بپوشید ، این کلاه را سرتان بگذارید .
پدرم این را دوست نمی داشت ، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولی خودش که لباس طلبگی بود ، قرار داده بود .اما نیت طلبه شدن و روحانی شدن من در ذهنشان بود ، هم پدرم می خواست ، هم مادرم می خواست ، خود من هم می خواستم .من دوست می داشتم و از کلاس پنجم دبستان ، عملا درس طلبگی را داخل مدرسه شروع کردم .
زندگی نامه مقام معظم رهبری ص23-24