در طلب معرفت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • اللهُمَّ عرّفنی نفسَک فاِنّکَ اِن لم تُعرِّفنی نفسَک لم اَعرِف رسولَک، اللهمّ عرّفنی رسولک فاِنّک اِن لم تُعرِّفنی رسولک لم اَعرِف حجّتک، اللهمّ عرِّفنی حجّتک فاِنّک اِن لم تُعرِّفنی حُجّتَک ضَللتُ عن دینی

آموزشگاه نماز

24 تیر 1391 توسط درطلب معرفت

 

مژده       مژده      

در خیابان شاهراه اسلام آموزشگاهی افتتاح شده است .آموزشگاه شبانه روزی دخترانه وپسرانه “نماز"زیر نظر خدا ، پیامبر وامام

شرایط ثبت نام : 1- سن برای پسران از 15 سال به بالا

  • 2- سن برای دختران از 9 سال به بالا

تذکر: شرکت دو گروه بالا الزامی است.

  • 3- برای افراد کمتر از سنین ذکر شده ، کلاسهای تقویتی و مسمع آزاد دایر و شرکت در آن لازم است.
  • 4- افرادی که ثبت نام میکنند باید تعهد بسپارند تا وقتی در این جهان زندگی می کنند دستورات ریاست آموزشگاه (خدا ) را پیروی کنند .
  • 5- افرادی که از عهده انجام برنامه کلاس بر آیند تشویق خواهند شد و کسانی که اهمال و سستی کنند تنبیه و مجازات خواهند شد .
  • 6- ثبت نام همه روزه وهمه ساعت، از کلیه علاقه مندان از هر گوشه جهان در محل دلخواه خود انجام میگیرد.
  • 7- شهریه این آموزشگاه ،به طور دلخواه شرکت کنندگان است و هر کس می تواند با کمک به بینوایان و یتیمان بی سرپرست ،دین خود را نسبت به آموزشگاه ادا نماید .این

شهریه ها در دفترچه پس انداز پرداخت کننده ثبت و در روز مشخصی که مورد احتیاج می باشد به صاحبانش به اضافه  پاداش پرداخت خواهد شد.

  • 8- برنامه این کلاس برای هیچکس استثنا بردار نیست .و همه باید آن را انجام دهند ،سالم باشند یا مریض ،ایستاده یا خوابیده ،مسافر یا ساکن ، در شهر یا بیابان ، دردره یا فضا در زمین یا کرات دیگر

ساعات کار:

  • 1- صبح ها از اذان تا طلوع آفتاب
  • 2- ظهر و عصر از اول زمان تا غروب آفتاب
  • 3- مغرب وعشا از اول مغرب تا نیمه شب

تذکر :

  • 1- از نیمه شب تا طلوع فجر برای علاقه مندان به برنامه کلاس خصوصی قرار داده شده و علاقه مندان می توانند به طور انفرادی و خصوصی شرکت کنند .
  • 2- در روزهای جمعه ، به جای برنامه درسی ظهر ، برنامه مخصوصی تعیین شده که از همه افراد به طور د لخواه دعوت ششده در این کنگره شرکت کنند و مشکلات خود را با یکدیگر درمیان بگذارند.
  • 3- در روزهای مخصوصی(عید فطر ،قربان) به طور فوق العاده برنامه درسی گذاشته شده است و دیگر برنامه های فوق العاده به اطلاع خواهد رسید.
  • 4- افرادی که غیبت نمایند ،اگر بدون عذر موجه باشد ، تنبیه و مجازات خواهند شد و برای افرادی که عذر موجه داشته باشند ساعات دیگری برای جبران غیبت تعیین شده است .

این آموزشگاه تعهد میدهد :

در صورتی که شرکت کنندگان ،وظیفه خود را به طور صحیح به پایانبرسانند ،بوسیله شرکت بیمه (ایمان ) و با بهترین وسایل در قصر های بهشتی از آنان پذیرایی به عمل خواهد آمد.

 

 

 نظر دهید »

اخلاق

08 خرداد 1391 توسط درطلب معرفت

اخلاق

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند …
او جواب داد :
اگر زن یا مرد دارای (اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1

اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (ثروت) هم داشته باشند صفر دیگری را در جلوی عدد قبلی اضافه می کنیم =100
اگر دارای (علم) هم باشند پس باز هم صفر دیگری را در جلوی عدد قبلی اضافه می کنیم =1000
اگر دارای (اصل و نسب) هم باشند پس همچنان صفر دیگری را در جلوی عدد قبلی اضافه می کنیم =10000
.
ولی اگر زمانی عدد یک (اخلاق) از بین رفت چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ است !
پس انسان بدون (اخلاق) هیچ ارزشی نخواهد داشت.

نتیجه اخلاقی :

اگر اخلاق نباشد انسان خدای زیبایی و ثروت و علم و اصل و نسب هم که باشد هیچ نیست !

 نظر دهید »

طلوع رجب

30 اردیبهشت 1391 توسط درطلب معرفت

                              

 نظر دهید »

همراه ولايت

30 اردیبهشت 1391 توسط درطلب معرفت

حضرت علي (ع)فرمودند:   مادر همه دواها كم كردن خوراك ست ومادر همه آداب كم كردن كلام ومادر عبادات ترك گناه و مادر آرزوها صبر است.

 نظر دهید »

نوح عبد شکور

29 مهر 1390 توسط درطلب معرفت
  • چرا خداوند در آیه 3 سوره اسرا حضرت نوح رابنده  ی بسیار شکر گزار خوانده است ؟
  • ابوالفتوح رازی در تفسیرش میگوید: نوح چون غذا میخورد ، می گفت :الحمدلله الذی اطعمنی و لو شاء اجاعنی    چون آب میخورد می گفت : الحمدلله الذی اسقانی و لو شاء اظمانی     چون لباس میپوشید می گفت : الحمدلله الذی کسانی و لو شاء عرانی   چون نعلین به پا میکرد می گفت :  الحمد لله الذی حذانی و لو شاء احفانی                         تفسیر اثنا عشری ،ج7، ص328
 نظر دهید »

سیره ی علامه طباطبایی در زیارت امام رضا (ع)

24 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

علامه طباطبایی می فرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه السلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان می کردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
و نیز می فرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام می شود، مشاهده می کند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت می بارد.»

ایشان هر ساله به مشهد مشرف می شد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان می گفت:
«با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را می شکافت و با علاقه ضریح را می بوسید و توسل می جست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا می کردیم … .»
ایشان می گفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را می بوسند، غبطه می خورم … .»
فرزند ایشان نقل می کردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمی خواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف می شد، از وی تقاضا می کردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و … به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمی کرد و می فرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمی رویم.»
یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گوید: «… هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهم السلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف می شدند و تابستان را در آنجا می ماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام می شدند، بارها که در خدمتشان بودم و می دیدم که دست های مرتعش را روی آستانه در می گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را می بوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست می شد می گفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کاره ای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »
علامه طباطبایی
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادن ها را تشنیع می کرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می بوسیدم.»
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمی داد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمده ام و می خواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
یک بار علامه می خواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغ ها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمی شناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّی نقل می کند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحن های حرم رضوی علیه السلام قدم می زدم و به بارگاه امام می نگریستم اما داخل رواق ها و روضه نمی رفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانه هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی شوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز می کند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیه السلام طبیب الأطباء است.»


 

منبع:

پایگاه صالحین

 نظر دهید »

بخشی از زندگی مقام معظم رهبری

21 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

آقا سید علی در خصوص این که از چه وقتی به فکر آینده افتادند و چطور شد که لباس و درسهای طلبگی و راه نورانی روحانیت را انتخاب کردند ، می فرمایند :

چه زمانی به فکر آینده افتادم هیچ یادم نیست . این که در آینده ی زندگی خودم ، بنا بود چه شغلی را انتخاب بکنم ،از اول برای خود من وبرای خانواده ی من معلوم بود ، همه می دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم .این چیزی بود که پدرم می خواست و مادرم به شدت  دوست می داشت .خود من هم علاقه مند بودم .یعنی هیچ بی علاقه به این مساله نبودم .

اما این که لباس ما را از اول ، این لباس قرار دادند ، به این نیت نبود، به خاطر این بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود ، مخالف بود -از جمله ، اتحاد شکل از لحاظ لباس -و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضاخان میگوید بپوشیم . می دانیدکه رضاخان ، لباس فعلی مردم راکه آن وقت لباس فرنگی بود و از اروپا آمده بود ،به زور بر مردم تحمیل کرد . ایرانی ها لباس خاصی داشتند و همان لباس را می پوشیدند .او اجبار کرد که بایستی این جور لباس بپوشید ، این کلاه را سرتان بگذارید .

پدرم این را دوست نمی داشت ، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولی خودش که لباس طلبگی بود ، قرار داده بود .اما نیت طلبه شدن و روحانی شدن من در ذهنشان  بود ، هم پدرم می خواست ، هم مادرم می خواست ، خود من هم می خواستم .من دوست می داشتم و از کلاس پنجم دبستان ، عملا درس طلبگی را داخل مدرسه شروع کردم .

زندگی نامه مقام معظم رهبری ص23-24

 نظر دهید »

معبودا

08 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

معبودا،

ترا غريب ديدم و غريبانه عاشقت شدم،

ترا بخشنده پنداشتم و گناهكارت شدم،

ترا گرم يافتم و در سرماي لحظه ها بر تو پناه آوردم و

ترا وفادار ديدم و هركجا كه رفتم به سوي تو بازگشتم،

خدايا،

تو از من چه ديدي كه اينگونه وفادار مانده اي؟

 

 نظر دهید »

نظر سنجی

24 مرداد 1390 توسط درطلب معرفت

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه ی مسلمانان و تبریک میلاد کریم آل طه  برای انجام تحقیقی در رابطه با آرامش و راههای کسب آن نیاز به نظرسنجی در مورد سوالات زیر می باشد :

1- فرق آرامش با آسایش چیست ؟

2- نقش یوگا و موسیقی در کسب آرامش چگونه است ؟

3- خنده درمانی با آرامش چه ارتباطی دارد؟

4- راهکار قرآن برای کسب آرامش چیست ؟

5-  شما چگونه آرامش را به دست می آورید ؟

لطفا با پاسخ گویی به این سوالات در انجام تحقیقی همکاری کنید .

 نظر دهید »

راههای کسب آرامش

22 مرداد 1390 توسط درطلب معرفت

- چگونه دل با ياد خدا آرام مى‏گيرد؟

هميشه اضطراب و نگرانى يكى از بزرگترين بلاهاى زندگى انسانها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى كاملا محسوس است.

هميشه آرامش يكى از گمشده‏هاى مهم بشر بوده، و به هر درى مى‏زند تا آن را پيدا كند، و اگر تلاش و كوشش انسانها را در طول تاريخ براى پيدا كردن آرامش از طرق” صحيح” و” كاذب” جمع آورى كنيم خود كتاب بسيار قطورى را تشكيل مى‏دهد.

بعضى از دانشمندان مى‏گويند: به هنگام بروز بعضى از بيماريهاى واگيردار همچون” وبا” از هر ده نفر كه ظاهرا به علت و يا ميميرند اكثر آنها به علت نگرانى و ترس است و تنها اقليتى از آنها حقيقتا بخاطر ابتلاى به بيمارى و يا از بين مى‏روند!                       

 به طور كلى” آرامش” و” دلهره"، نقش بسيار مهمى در” سلامت” و” بيمارى” فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد، و چيزى نيست كه بتوان از آن به آسانى گذشت و به همين دليل تا كنون كتابهاى زيادى نوشته شده كه موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن، و طرز بدست آوردن آرامش است.

تاريخ بشر پر است از صحنه‏هاى غم‏انگيزى كه انسان براى تحصيل آرامش به هر چيز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده، و تن به انواع اعتيادها داده است.

ولى قرآن با يك جمله كوتاه و پر مغز، مطمئن‏ترين و نزديكترين راه را نشان داده و مى‏گويد:” بدانيد كه ياد خدا آرامبخش دلها است"! براى روشن شدن اين حقيقت قرآنى به توضيح زير توجه كنيد:

عوامل نگرانى و پريشانى.

1- گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در برابر فكر انسان خودنمايى مى‏كند، احتمال زوال نعمتها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بيمارى و ناتوانى و درماندگى، و احتياج، همه اينها آدمى را رنج مى‏دهد، اما ايمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحيم و مهربان، خدايى كه همواره كفالت بندگان خويش را بر عهده دارد مى‏تواند اين گونه نگرانيها را از ميان ببرد و به او آرامش دهد كه تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى، خدايى دارى توانا، قادر و مهربان.

2- گاه گذشته تاريك زندگى فكر انسان را به خود مشغول مى‏دارد و همواره او را نگران مى‏سازد، نگرانى از گناهانى كه انجام داده، از كوتاهيها و لغزشها، اما توجه به اينكه خداوند، غفار، توبه پذير و رحيم و غفور است، به او آرامش مى‏دهد، به او مى‏گويد: عذر تقصير به پيشگاهش بر، از گذشته عذر خواهى كن و در مقام جبران براى، كه او بخشنده است و جبران كردن ممكن.                       

 3- ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى، او را نگران مى‏سازد كه من در برابر اينهمه دشمن نيرومند در ميدان جهاد چكنم؟ و يا در مبارزات ديگر چه مى‏توانم انجام دهم؟

اما هنگامى كه به ياد خدا مى‏افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى‏شود، قدرتى كه برترين قدرتها است و هيچ چيز در برابر آن ياراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى‏گيرد، با خود مى‏گويد آرى من تنها نيستم، من در سايه خدا، بى‏نهايت قدرت دارم!.

قهرمانيهاى مجاهدان راه خدا در جنگها، چه در گذشته، چه در حال، و سلحشوريهاى اعجاب‏انگيز و خيره كننده آنان، حتى در آنجايى كه تك و تنها بوده‏اند، بيانگر آرامشى است كه در سايه ايمان پيدا مى‏شود.

هنگامى كه با چشم خود مى‏بينيم و با گوش مى‏شنويم كه افسر رشيدى پس از يك نبرد خيره كننده، بينايى خود را به كلى از دست داده و با تنى مجروح به روى تخت بيمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمينان سخن مى‏گويد كه گويى خراشى بر بدن او هم وارد نشده است، به اعجاز آرامش در سايه ذكر خدا پى مى‏بريم «1».

4- گاهى نيز ريشه نگرانيهاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى‏هدف بودن آن است ولى آن كسى كه به خدا ايمان دارد، و مسير تكاملى زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته است، و تمام برنامه‏ها و حوادث زندگى را در همين خط مى‏بيند، نه از زندگى احساس پوچى مى‏كند، و نه همچون افراد بى‏هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.

__________________________________________________

 (1) اين حادثه كه در جنگهاى اخير ايران و عراق، جنگى كه از ناحيه دشمنان به كشور ما تحميل شده بود اتفاق افتاد نه تنها در يك مورد، صدها و هزاران نمونه داشت كه بيانگر رشادتها و مجاهدتهاى مجاهدان بدر و ساير جنگهاى اسلامى بود.

                       

5- عامل ديگر نگرانى آن است كه انسان گاهى براى رسيدن به يك هدف زحمت زيادى را متحمل مى‏شود، اما كسى را نمى‏بيند كه براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشكر كند، اين ناسپاسى او را شديدا رنج مى‏دهد و در يك حالت اضطراب و نگرانى فرو مى‏برد، اما هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاشها و كوششهايش آگاه است، و به همه آنها ارج مى‏نهد و براى همه پاداش مى‏دهد ديگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟

6- سوء ظن‏ها و توهمها و خيالات پوچ يكى ديگر از عوامل نگرانى است كه بسيارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى‏برند، ولى چگونه مى‏توان انكار كرد كه توجه به خدا و لطف بى‏پايان او و دستور به حسن ظن كه وظيفه هر فرد با ايمانى است اين حالت رنج‏آور را از بين مى‏برد و آرامش و اطمينان جاى آن را مى‏گيرد.

7- دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى يكى از بزرگترين عوامل اضطراب و نگرانى انسانها بوده و هست، تا آنجا كه گاهى عدم دستيابى به رنگ خاصى از لباس يا كفش و كلاه و يا يكى ديگر از هزاران وسائل زندگى ساعتها و يا روزها و هفته‏ها فكر دنيا پرستان را ناآرام و مشوش مى‏دارد.

اما ايمان به خدا و توجه به آزادگى مؤمن كه هميشه با” زهد و پارسايى سازنده” و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به همه اين اضطرابها پايان مى‏دهد، هنگامى كه روح انسان” على‏وار” آن گونه وسعت يابد كه بگويد:

دنيا كم هذه اهون عندى من ورقة فى فم جرادة تقضمها:

” دنياى شما در نظر من بى‏ارزشتر از برگ درختى است كه در دهان ملخى باشد كه آن را مى‏جود” «1» نرسيدن به يك وسيله مادى يا از دست دادن آن چگونه امكان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فكر او ايجاد كند.

__________________________________________________

 (1) نهج البلاغه خطبه 224.

                      

8- يك عامل مهم ديگر براى نگرانى ترس و وحشت از مرگ است كه هميشه روح انسانها را آزار مى‏داده است و از آنجا كه امكان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلكه در سنين ديگر مخصوصا به هنگام بيماريها، جنگها، ناامنيها وجود دارد، اين نگرانى مى‏تواند عمومى باشد.

ولى اگر ما از نظر جهان بينى مرگ را به معنى فنا و نيستى و پايان همه چيز بدانيم (همانگونه كه ماديون جهان مى‏پندارند) اين اضطراب و نگرانى كاملا بجا است، و بايد از چنين مرگى كه نقطه پايان همه آرزوها و موفقيتها و خواستهاى انسان است ترسيد، اما هر گاه در سايه ايمان به خدا مرگ را دريچه‏اى به يك زندگى وسيعتر و والاتر بدانيم، و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يك فضاى آزاد بشمريم ديگر اين نگرانى بى‏معنى است، بلكه چنين مرگى- هر گاه در مسير انجام وظيفه بوده باشد- دوست داشتنى و خواستنى است، البته عوامل نگرانى منحصر به اينها نيست بلكه مى‏توان عوامل فراوان ديگرى براى آن نيز شمرد، ولى بايد قبول كرد كه بيشتر نگرانيها به يكى از عوامل فوق باز مى‏گردد.

و هنگامى كه ديديم اين عوامل در برابر ايمان به خدا ذوب و بى‏رنگ و نابود مى‏گردد تصديق خواهيم كرد كه ياد خدا مايه آرامش دلها است (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) «1».

1- آيا آرامش با خوف خدا سازگار است؟

بعضى از مفسران در اينجا ايرادى مطرح كرده‏اند كه خلاصه‏اش اين است:

__________________________________________________

 (1) براى توضيح بيشتر به كتاب” راه غلبه بر نگرانيها و نااميديها” مراجعه فرمائيد. […..]

                     ما از يك طرف در آيه فوق مى‏خوانيم ياد خدا مايه آرامش دلها است، و از طرفى ديگر در آيه 2 سوره انفال مى‏خوانيم إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ:” مؤمنان كسانى هستند كه وقتى نام خدا برده مى‏شود قلبشان ترسان مى‏گردد” آيا اين دو با هم منافات ندارند؟

پاسخ سؤال اين است كه منظور از آرامش همان آرامش در برابر عوامل مادى است كه غالب مردم را نگران مى‏سازد كه نمونه‏هاى روشن آن در بالا ذكر شد، ولى مسلما افراد با ايمان در برابر مسئوليتهاى خويش نمى‏توانند نگران نباشند، و به تعبير ديگر آنچه در آنها وجود ندارد نگرانيهاى ويرانگر است كه غالب نگرانيها را تشكيل مى‏دهد اما نگرانى سازنده كه انسان را به انجام وظيفه در برابر خدا و خلق و فعاليتهاى مثبت زندگى وا مى‏دارد در وجود آنها هست و بايد هم باشد، و منظور از خوف از خدا نيز همين است «1».

3- ذكر خدا چيست و چگونه است؟

” ذكر” همانگونه كه راغب در” مفردات” گفته است” گاهى به معنى حفظ مطالب و معارف آمده است با اين تفاوت كه كلمه” حفظ” به آغاز آن گفته مى‏شود و كلمه” ذكر” به ادامه آن، و گاهى به معنى يادآورى چيزى به زبان يا به قلب است، لذا گفته‏اند ذكر دو گونه است:” ذكر قلبى” و” ذكر زبانى” و هر يك از آنها دو گونه است يا پس از فراموشى است و يا بدون فراموشى".

و به هر حال منظور در آيه فوق از ذكر خدا كه مايه آرامش دلها است تنها اين نيست كه نام او را بر زبان آورد و مكرر تسبيح و تهليل و تكبير گويد، بلكه منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و اين توجه مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيكيها گردد و ميان او و گناه سد مستحكمى ايجاد كند، اين است حقيقت” ذكر”

__________________________________________________

 (1) در جلد 7 تفسير نمونه صفحه 86 نيز در اين باره توضيحاتى داده‏ايم.

                       

كه آن همه آثار و بركات در روايات اسلامى براى آن بيان شده است.

در حديث مى‏خوانيم كه از وصايايى كه پيامبر به على ع فرمود اين بود:

يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواساة للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذكر اللَّه على كل حال، و ليس هو سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و لكن اذا ورد على ما يحرم عليه خاف اللَّه عز و جل عنده و تركه:

اى على سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست) مواسات با برادران دينى در مال، و حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر نيست، بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى‏گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد” «1».

در حديث ديگرى مى‏خوانيم على ع فرمود:

الذكر ذكران: ذكر اللَّه عز و جل عند المصيبة و افضل من ذلك ذكر اللَّه عند ما حرم اللَّه عليك فيكون حاجزا

: ذكر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى و استقامت ورزيدن) و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد” «2».و اگر مى‏بينيم در پاره‏اى از احاديث، پيامبر به عنوان” ذكر اللَّه” معرفى شده، نيز به خاطر آن است كه او مردم را به ياد خدا مى‏اندازد و تربيت مى‏كند.

از امام صادق ع در تفسير” أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ” نقل شده است كه فرمود:

بمحمد تطمئن القلوب و هو ذكر اللَّه و حجابه:

” به وسيله محمد دلها آرامش مى‏پذيرد و او است ذكر خدا و حجاب او"!.

__________________________________________________

 (1) سفينة البحار جلد 1 صفحه 484.

 

و به همين دليل است كه در بعضى از روايات ذكر خداوند به عنوان يك سپر و وسيله دفاعى شمرده شده است، در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم كه روزى پيامبر رو به يارانش كرد و فرمود:

اتخذوا جئنا فقالوا يا رسول اللَّه امن عدو قد اظلنا؟ قال لا، و لكن من النار قولوا سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر:

” سپرهايى براى خود فراهم كنيد عرض كردند اى رسول خدا ص آيا در برابر دشمنان كه اطراف ما را احاطه كرده و بر ما سايه افكنده‏اند؟ فرمود نه، از آتش‏

__________________________________________________

 (1 و 2) سفينة البحار جلد 1 صفحه 484.

                       

 (دوزخ) بگوئيد: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر (خدا را به پاكى بستائيد و بر نعمتهايش شكر گوئيد و غير از او معبودى انتخاب نكنيد و او را از همه چيز برتر بدانيد) «1».

و اگر مى‏بينيم در پاره‏اى از احاديث، پيامبر به عنوان” ذكر اللَّه” معرفى شده، نيز به خاطر آن است كه او مردم را به ياد خدا مى‏اندازد و تربيت مى‏كند.

از امام صادق ع در تفسير” أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ” نقل شده است كه فرمود:

بمحمد تطمئن القلوب و هو ذكر اللَّه و حجابه:

” به وسيله محمد دلها آرامش مى‏پذيرد و او است ذكر خدا و حجاب او"!.

__________________________________________________

 (1) سفينة البحار جلد 1 صفحه 484.  منبع : تفسیر نمونه ،ج10،ص213-217

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

در طلب معرفت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • قرآن ومعرفت
  • همراه ولایت
  • دل نوشته
  • فراموش شده

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

طب قرآنی

گروه فرهنگی المیزان

تفسیر انگلیسی قرآن

استاد رحمانی

اخلاق و معارف اسلامی

کتابخانه اینترنتی جامعه الزهرای قم

مؤسسه تحقیقاتی اسراء

پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری

مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران

خبرگزاری قرآنی ایران

مؤسسه تحقیقات و نشرمعارف اهل البیت علیهم السلام

سمت خدا

محمدخامه گر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس