در طلب معرفت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • اللهُمَّ عرّفنی نفسَک فاِنّکَ اِن لم تُعرِّفنی نفسَک لم اَعرِف رسولَک، اللهمّ عرّفنی رسولک فاِنّک اِن لم تُعرِّفنی رسولک لم اَعرِف حجّتک، اللهمّ عرِّفنی حجّتک فاِنّک اِن لم تُعرِّفنی حُجّتَک ضَللتُ عن دینی

العجل مولا

 

ندای (این الرجبیون ) را شنیدیم ، یا علی گفتیم و به قدر وسع مان کوشیدیم  حق  شهر الله را ادا کنیم و در آخرین روزهای ماه دعا کردیم که توفیقمان دهد حق ماه نبی خدا را به  جا آوریم  ، در طلیعه  ماه شعبان  با یاد سید  و سالار شهیدان  مولای لب تشنگان سیراب از معرفت الهی ، دست توسل به دامان  ماه بنی هاشم زدیم و مناجاتهای پر سوز حضرت سجاد را زمزمه کردیم  تا روحمان جلا یابد  و در شب نیمه شعبان آن گاه که دعای فرج میخوانیم  که (الهی عظم البلا ….)وقتی مولایمان را صدا میزنیم ( یا صاحب الزمان ) زلال اشک از چشمانمان سرازیر شود ، قلبمان بلرزد ودلمان بشکند تا با پشتوانه اجابت دعای دل شکستگان  با سوز سینه ندا سر دهیم  (الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی …) و خالصانه بگوییم 0(العجل العجل ) العجل مولا که دیگر طاقتمان طاق شد العجل مولا العجل مولا که متی تران ونراک  و انت تام الملا  العجل مولا العجل تا ماه رمضان تفسیر قرآن را از زبانت  بشنویم  ومعنای (و ما ادریک لیله القدر )را درک کنیم . العجل مولا که سربازانت چشم به راهند و شرمسار از کوله بار  سنگین مسئو لیت  العجل مولا العجل …..

مناظره امام جواد با یحیی ابن اکثم

29 مهر 1390 توسط درطلب معرفت

مناظره امام جواد(ع) با يحيي ابن اكثم-رضایت خدا از ابوبکر و عمر

نقل شده است كه پس از آنكه مأمون، دخترش ام الفضل را به امام جواد ـ علیه‎السّلام ـ تزویج كرد، در مجلسی كه مأمون و امام ـ علیه‎السّلام ـ و یحیی بن أكثم و گروه بسیاری از علماء در آن حضور داشتند، یحیی به امام ـ علیه‎السّلام ـ رو كرد و پرسید، روایت شده است كه جبرئیل به حضور پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ رسید و گفت: «یا محمّد! خداوند به شما سلام می‎رساند و می‎فرماید: «من از ابوبكر راضی هستم، از او بپرس كه آیا او هم از من راضی است؟1

نظر شما درباره این حدیث چیست؟

امام ـ علیه‎السّلام ـ فرمودند: … كسی كه این خبر را نقل می0;0;‎كند باید خبر دیگری را نیز كه پیامبر اسلام در حجَّه الوداع بیان كرد، از نظر دور ندارد. پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: «كسانی كه بر من دروغ می‎بندند، بسیار شده‌اند و بعد از من بسیار خواهند بود، هر كس به عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنّت من عرضه كنید، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنجه را كه مخالف كتاب خدا و سنّت من بود، رها كنید»، امام جواد ـ علیه‎السّلام ـ افزود: این روایت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می‎دانیم در دلش چه چیز می‎گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیكتریم.2  

آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبكر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟! آیا عقلاً این روایت قابل قبول است؟» یحیی گفت: روایت شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمین، مانند جبرئیل و میكائیل در آسمان هستند».
حضرت فرمود: «درباره این حدیث نیز باید دقت شود؛ چرا كه جبرئیل و میكائیل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهی از آن دو سر نزده است و لحظه
‎ای از دایره اطاعت خدا خارج نشده‎اند، ولی ابوبكر و عمر زمانی مشرك بوده‎اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده‎اند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستی سپری كرده‎اند، بنابراین محال است كه خدا آن دو را به جبرئیل و میكائیل تشبیه كند.

یحیی گفت: «همچنین روایت شده است كه: ابوبكر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند».3 درباره این حدیث چه می‎گویید؟

حضرت فرمود: «این روایت نیز محال است كه درست باشد، زیرا بهشتیان همگی جوانند و پیری در میان آنان یافت نمی‎شود (تا ابوبكر و عمر سرور آنان باشند!) این روایت را بنی‌امیه، در مقابل حدیثی كه از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره حسن و حسین ـ علیها‌السّلام ـ نقل شده است كه «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل كرده‎اند.

یحیی گفت: «روایت شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است». حضرت فرمود: «این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد ـ صلی‎الله علیه و آله ـ و همه انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با نور اینها روشن نمی‎شود ولی با نور عمر روشن می‎گردد؟!

یحیی اظهار داشت: «روایت شده است كه عمر هر چه گوید، از جانب مَلَك و فرشته می‎گوید.

حضرت فرمود:… ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالای منبر می‎گفت: من شیطانی دارم كه مرا منحرف می‎كند، هر گاه دیدید از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آورید.

یحیی گفت: «روایت شده است كه پیامبر فرمود:‌ «اگر من به پیامبری مبعوث نمی‎شدم، حتماً عمر مبعوث می‎شد .4

امام فرمود: «كتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست‎تر است»، خدا در كتابش فرموده است:

«به خاطر بیاور هنگامی را كه از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح…5 از این آیه صریحاً بر می‎آید كه خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممكن است پیمان خود را تبدیل كند؟

هیچ یك از پیامبران به قدر چشم بر هم زدن به خدا شرك نورزیده‎اند، چگونه خدا كسی را به پیامبری مبعوث می‎كند كه بیشتر عمر خود را با شرك به خدا سپری كرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: «در حالی كه آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم.

باز یحیی گفت: روایت شده است كه پیامبر فرمود: «هیچگاه وحی از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، یعنی نبوت از من به آنها منتقل شده است.

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا امكان ندارد كه پیامبر در نبوّت خود شك كند، خداوند می‎فرماید: «خداوند از فرشتگان و همچنین از انسانها رسولانی بر می‎گزیند6 (بنابراین با گزینش الهی، دیگر جای شكی برای پیامبر در باب پیامبری خویش وجود ندارد).

یحیی گفت: «روایت شده است كه پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: «اگر عذاب نازل می‎شد كسی جز عمر از آن نجات نمی‎یافت».

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا خداوند به پیامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در میان آنان هستی، خداوند آنان را عذاب نمی‎كند و نیز مادام كه استغفار می‎كنند، خدا عذابشان نمی‎كند7

بدین ترتیب تا زمانی كه پیامبر در میان مردم است و تا زمانی كه مسلمانان استغفار می‎كنند، خداوند آنان را عذاب نمی‎كند.8


-1 علامه امینی در كتاب الغدیر (ج5، ص321) می‎نویسد: این حدیث دروغ و از احادیث مجعول است.
-2
ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما تولوسُ به نفسُهُ و نحنُ أقربُ إلیه من حَبل الوَرید (سوره ق: 16).
-3علامه امینی این حدیث را از بر ساخته‎های «یحیی بن عنبسه» شمرده و غیر قابل قبول می‎داند، زیرا یحیی شخصی جاعل حدیث و دغلكار بوده است. (الغدیر، ج5، ص229.) «ذهبی» نیز «یحیی بن عنبسه» را جاعل حدیث و دغلكار و دروغگو می‎داند و او را معلوم الحال شمرده و احادیثش را مردود معرفی می‎
كند (میزان الاعتدال، الطبعه الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار احیاء الكتب العربیه، 1382 هـ.ق، ج4، ص40.)
-4 علامه امینی ثابت كرده است كه راویان این حدیث دروغگو بوده‎
اند (الغدیر، ج5، ص312و 316)
-5 «وَ إذْ أخَذْ ‎نا مِنَ الّنبییّن میثاقَهُم وَ مِنْكَ وَ مِن‎ْ نوحٍ….» (سوره احزاب : آیه 7).

-6 «اللهُ یَصْطفی مِنَ الملائِكهُ رُسلاً ومن النّاس» (سوره حج آیه 75)

-7 «و ما كانَ الله لِیُعَذِّ بَهُمْ وَ أنْتَ فیهِم، و ما كانَ اللهُ مُعَذِبَهُم‎‎ْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرونَ» (سوره انفال آیه: 33).

-8احتجاج، طبرسی، نجف، المطبعه المرتضویه، ج2، ص247، مجلسی، بحارالانوار، المكتبهالاسلامیه، ج50، ص80

 

 نظر دهید »

سیره ی علامه طباطبایی در زیارت امام رضا (ع)

24 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

علامه طباطبایی می فرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیه السلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان می کردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.»
و نیز می فرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام می شود، مشاهده می کند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت می بارد.»

ایشان هر ساله به مشهد مشرف می شد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان می گفت:
«با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را می شکافت و با علاقه ضریح را می بوسید و توسل می جست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا می کردیم … .»
ایشان می گفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را می بوسند، غبطه می خورم … .»
فرزند ایشان نقل می کردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمی خواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف می شد، از وی تقاضا می کردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و … به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمی کرد و می فرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمی رویم.»
یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گوید: «… هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهم السلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف می شدند و تابستان را در آنجا می ماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام می شدند، بارها که در خدمتشان بودم و می دیدم که دست های مرتعش را روی آستانه در می گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را می بوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست می شد می گفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کاره ای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! »
علامه طباطبایی
زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادن ها را تشنیع می کرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را می بوسیدم.»
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمی داد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمده ام و می خواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
یک بار علامه می خواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغ ها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمی شناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
حجت الاسلام معزّی نقل می کند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحن های حرم رضوی علیه السلام قدم می زدم و به بارگاه امام می نگریستم اما داخل رواق ها و روضه نمی رفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانه هایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمی شوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت می کشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
«طبیب برای چه مطب باز می کند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیه السلام طبیب الأطباء است.»


 

منبع:

پایگاه صالحین

 نظر دهید »

بخشی از زندگی مقام معظم رهبری

21 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

آقا سید علی در خصوص این که از چه وقتی به فکر آینده افتادند و چطور شد که لباس و درسهای طلبگی و راه نورانی روحانیت را انتخاب کردند ، می فرمایند :

چه زمانی به فکر آینده افتادم هیچ یادم نیست . این که در آینده ی زندگی خودم ، بنا بود چه شغلی را انتخاب بکنم ،از اول برای خود من وبرای خانواده ی من معلوم بود ، همه می دانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم .این چیزی بود که پدرم می خواست و مادرم به شدت  دوست می داشت .خود من هم علاقه مند بودم .یعنی هیچ بی علاقه به این مساله نبودم .

اما این که لباس ما را از اول ، این لباس قرار دادند ، به این نیت نبود، به خاطر این بود که پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود ، مخالف بود -از جمله ، اتحاد شکل از لحاظ لباس -و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضاخان میگوید بپوشیم . می دانیدکه رضاخان ، لباس فعلی مردم راکه آن وقت لباس فرنگی بود و از اروپا آمده بود ،به زور بر مردم تحمیل کرد . ایرانی ها لباس خاصی داشتند و همان لباس را می پوشیدند .او اجبار کرد که بایستی این جور لباس بپوشید ، این کلاه را سرتان بگذارید .

پدرم این را دوست نمی داشت ، از این جهت بود که لباس ما را همان لباس معمولی خودش که لباس طلبگی بود ، قرار داده بود .اما نیت طلبه شدن و روحانی شدن من در ذهنشان  بود ، هم پدرم می خواست ، هم مادرم می خواست ، خود من هم می خواستم .من دوست می داشتم و از کلاس پنجم دبستان ، عملا درس طلبگی را داخل مدرسه شروع کردم .

زندگی نامه مقام معظم رهبری ص23-24

 نظر دهید »

حل یک شبهه

08 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت


در آيه 29 سوره کهف مي خوانيم که اختيار کفر و ايمان به انسان داده شده است اما بيان شده که تا خدا نخواهد انسان اختياري ندارد. آيا اين دو آيه متناقض نيستند؟

آيه 29 سوره کهف:

وَ قُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكمُ‏ْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بهِِمْ سُرَادِقُهَا وَ إِن يَسْتَغِيثُواْ يُغَاثُواْ بِمَاءٍ كاَلْمُهْلِ يَشْوِى الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءَتْ مُرْتَفَقًا

و بگو: «حق از پروردگارتان [رسيده‏] است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند، كه ما براى ستمگران آتشى آماده كرده‏ايم كه سراپرده‏هايش آنان را در بر مى‏گيرد، و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مس گداخته كه چهره‏ها را بريان مى‏كند يارى مى‏شوند. وه! چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است.»

آيه 30 سوره انسان:

وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و تا خدا نخواهد، [شما] نخواهيد خواست قطعاً خدا داناى حكيم است‏.

پاسخ شبهه:

در ابتدا ذکر سه مقدمه ضروري است

1. هر انساني با فطرت و عقل خويش در مي يابد که در انجام بسياري از امور قدرت و توانايي دارد و مي تواند کارهايي را انجام دهد يا ترک نمايد. اين مطلبي است که هيچ عقل سليمي آن را انکار نمي کند چرا که زندگي انسان با اعمال انسان گره خورده و عملکرد انسان بسته به انتخاب انسان در عمل است

به همين دليل است که مجرمان را به خاطر جرمشان سرزنش مي کنند و نيکوکاران را به دليل اعمال خوب مي ستايند و اين پاداش و مجازات بدون اختيار معني ندارد. لذا کوچکترين شکي در وجود اختيار براي انسان نيست

2. از طرف ديگر هر انساني نيز به اين مطلب اقرار مي کند که در انجام بعضي امور دست او بسته است. مثلا حيات و مرگ انسان، قدرت و توانايي، استعداد و اکثر مقدماتي که براي اعمال اختياري انسان لازم است از محدوده اختيارات وي خارج است. حتي اختيار انسان بدون اختيار او در نهادش گذاشته شده است

3.تمام موجودات عالم در بوجود آمدن، بقا و استمرار خويش محتاج مبدأ اعلاي آفرينش هستند. همه محتاج رحمت و عنايت پروردگار عالم مي باشند که اگر يک لحظه توجه خالق جهان از هستي قطع شود تمام موجودات مبدل به عدم مي گردند

از جمع اين مقدمات به اين نتيجه مي رسيم که انسان و افعال او در ميان دو حالت جبر و اختيار قرار دارد. انسان در بکارگيري قدرت خود در انجام امور و انتخاب مسير زندگي مختار و آزاد است و اين همان مطلبي است که آيه 29 سوره کهف آن را بيان مي کند. و از طرفي ديگر هستي انسان و قدرت وي و تمام مقدماتي که براي اعمال خود دارد از سوي پروردگار افاضه مي شود. و همان طور که در پيدايش اين امور به خداوند نياز دارد در ادامه و بقاء آن نيز محتاج توجه و عنايت اوست. آري انسان با اختيار خويش عمل مي کند و مختار است ولي همين اختيار وي موهبتي است از سوي خداوند که به صورت اجبار در نهاد وي گذارده شده.

آيه 30 سوره انسان بيان مي کند که مشيت و اراده بنده به مشيت و اراده خداوند وابسته است. پس اراده و مشيت خدا به اراده بنده تعلق مي گيرد نه به فعل او. بدين ترتيب بدون واسطه اراده خدا به اراده انسان و با واسطه به فعل انسان تعلق گرفته است چرا که افعال انسان از اراده انسان سرچشمه مي گيرد. پس افعال انسان اختياري است چون مستند به اراده اوست اما اختيار انسان مستند به اختيار ديگري نيست بلکه به اراده خداوند متعلق است

بدين ترتيب با توجه به مجموع آيات قرآن کريم اصل معروف “الامر بين الامرين” که شيعه به آن معتقد است اثبات مي شود. نه تفويض و واگذاري کامل و نه جبر و سلب اختيار، بلکه حقيقتي دقيق و ظريف ميان اين دو، نوعي آزادي که وابسته به مشيت الهي است

براي تکميل اين بحث، به چند روايت استناد مي کنيم

امام صادق عليه السلام : هر چيزى كه بتوانى بنده را به سبب انجام آن سرزنش كنى كار خود اوست و هر آن چيزى كه نتوانى بنده را به سبب آن سرزنش كنى كار خداست. خداوند متعال به بنده‏اش مى‏فرمايد: چرا نا فرمانى كردى؟ چرا نابكارى كردى؟ چرا شراب خوردى؟ چرا زنا كردى؟ پس، اينها كار بنده‏است. ولى به او نمى‏فرمايد: چرا بيمار شدى؟ چرا قد و قامتت كوتاه شد؟ چرا سفيد پوست شدى؟ چرا سياه پوست شدى؟ چون اين امور فعل خداوند متعال است مردي از امام صادق عليه السلام سوال نمود که: آيا خداوند بندگان را به گناه اجبار کرده؟ امام فرمود: نه. مرد پرسيد؟ کارشان را يکباره به خودشان واگذار کرده؟ امام پاسخ داد: نه. مرد گفت: پس واقعيت جريان چگونه مي باشد؟ امام فرمود: “از طرف خداوند لطف و عنايتي بر بندگان مي رسد و راهي در ميان جبر و تفويض پيموده مي شود

امام‏صادق عليه السلام - در روايت مفضل بن عمر از آن حضرت -  فرمودند: نه جبر است و نه تفويض بلكه امرى است ميان اين دو. پرسيدم: امر ميان اين دو امر چيست؟ فرمود: براى مثال مردى را مى‏بينى كه گناه مى‏كند و تو او را از آن باز مى‏دارى امّا او نمى‏پذيرد و تو به حال خود رهايش مى‏كنى و او گناه خود را انجام مى‏دهد. پس، چون او به نهى تو اعتنايى نكرده و در نتيجه به حال خود رهايش كرده‌‏اى نبايد گفت كه تو او را به گناه دستور داده‏اى

بدين ترتيب بين اين آيات هيچ گونه تناقضي در ميان نيست بلکه با در کنار هم قرار دادن آيات در ميابيم که يکديگر را تکميل و تفسير مي کنند

 ر.ک: بيان در علوم و مسائل کلي قرآن، ج 1، ص 153-155.

 ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 229.

 

 نظر دهید »

معبودا

08 شهریور 1390 توسط درطلب معرفت

معبودا،

ترا غريب ديدم و غريبانه عاشقت شدم،

ترا بخشنده پنداشتم و گناهكارت شدم،

ترا گرم يافتم و در سرماي لحظه ها بر تو پناه آوردم و

ترا وفادار ديدم و هركجا كه رفتم به سوي تو بازگشتم،

خدايا،

تو از من چه ديدي كه اينگونه وفادار مانده اي؟

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

در طلب معرفت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • قرآن ومعرفت
  • همراه ولایت
  • دل نوشته
  • فراموش شده

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

طب قرآنی

گروه فرهنگی المیزان

تفسیر انگلیسی قرآن

استاد رحمانی

اخلاق و معارف اسلامی

کتابخانه اینترنتی جامعه الزهرای قم

مؤسسه تحقیقاتی اسراء

پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری

مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران

خبرگزاری قرآنی ایران

مؤسسه تحقیقات و نشرمعارف اهل البیت علیهم السلام

سمت خدا

محمدخامه گر

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس